سفارش تبلیغ
صبا ویژن
ای مردم! بدانید آنکه از سخن نادرست درباره خود، بی تاب می شود، [امام علی علیه السلام]
خنده بازار
 RSS 
خانه
ایمیل
شناسنامه
مدیریت وبلاگ
کل بازدید : 5207
بازدید امروز : 6
بازدید دیروز : 1
........... درباره خودم ...........
خنده بازار
دانیال هاتفی

........... لوگوی خودم ...........
خنده بازار
............. بایگانی.............
پاییز 1385

............. اشتراک.............
 
............آوای آشنا............

........... طراح قالب...........


  • ...

  • نویسنده : دانیال هاتفی:: 85/8/5:: 8:41 عصر

    علت دیوانگی

    پزشک قانونی به تیمارستان دولتی سرکشی می‌کرد. مردی را میان دیوانگان دید که به نظر خیلی باهوش می‌آمد. او را پیش خواند و با کمال مهربانی پرسید که: شما را به چه علت به تیمارستان آورده‌اند؟

    مرد در جواب گفت: آقای دکتر! بنده زنی گرفته‌ام که دختر هجده‌ساله‌ای داشت. یک روز پدرم از این دختر خوشش آمد و او را گرفت و از آن روز، زن من مادرزن پدر شوهرش شد. چندی بعد دختر زن بنده که زن پدرم بود پسری زایید. این پسر، برادر من شد زیرا پسر پدرم بود.

    اما در همان حال نوه زنم و از اینقرار نوه بنده هم می‌شد و من پدر بزرگ برادر ناتنی خود شده بودم. چندی بعد زن بنده هم زایید و از آن روز زن پدرم خواهر ناتنی پسرم و ضمنا مادر بزرگ او شد. در صورتی که پسرم برادر مادربزرگ خود و ضمنا نوه او بود.

    از طرفی چون مادر فعلی من، یعنی دختر زنم، خواهر پسرم می‌شود، بنده ظاهرا خواهرزاده پسرم شده‌ام. ضمنا من پدر و مادر و پدربزرگ خود هستم، پسر پدرم نیز هم برادر و هم نوه من است!

    آقای دکتر!‌ اگر شما هم به چنین مصیبتی گرفتار می‌شدید،‌ قطعا کارتان به تیمارستان می‌کشید!!


    نظرات شما ()

  • ..

  • نویسنده : دانیال هاتفی:: 85/8/5:: 8:40 عصر

    معمای طنز

    » اگر اسکلت از بالای دیوار به پائین بپرد چه می شود ؟

    - هیچ وقت اینکار را نمی کند ، چون جگر نداره

    » ژاپنی ها به گوساله چه می گویند ؟

    - نی نی گاوا !!

    » فرق بین عینک و تفنگ چیست ؟

    - عینک را می زنند و می بینند ولی تفنگ را می بینند و می زنند

    » دندان کرسی چه فایده ای دارد ؟

    - در زمستان ما را گرم می کند

    » چرا آب هنگام جوشیدن قل قل می کند ؟

    - چون میکروبهای آن می سوزند و فریاد می کشند

    » اگر قلب کسی ایستاد چه می کنیم ؟

    - برایش صندلی می گذاریم

    » اگر یک زنبور داخل دهان گربه رود ، گربه چه می گوید ؟

    - میوز ...... میوز

    » چرا دوچرخه خودش نمی تواند بایستد ؟

    - چون خیلی خسته است.

    » چطور میشود چهار نفر زیر یک چتر بایستند و خیس نشوند ؟

    - وقتی هوا آفتابی باشد.

    » چطور می توان یک پرنده را به راحتی کشت ؟

    - آن را از بالای صخره به پائین پرتاب می کنیم.

    » چرا بعضی ها نمی توانند یخ درست کنند ؟

    - چون همیشه دستور العمل تهیه را فراموش می کنند.


    نظرات شما ()

    <      1   2   3      

  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ